عطر ملکوت
عطر ملکوت
شمیم پاک روح عرشیان است / که جان بخش وجود فرشیان است
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط دبیر شهریاری |

مرد دستانش را به سوی آسمان دراز کرد و گفت: 

خـــــدایا ســــــــلام!

امشب می خواهم اندکی با تو صحبت کنم،

امشب به کسی برای شنیدن نیــــــــــاز دارم،

به کسی برای گوش دادن به نگرانی ها و ترس هایم،

خدایا تو خود شاهدی که به تنهایی نمی توانم،

به من ایــــــمان عطا کن تا بدون ترس و واهمه با لحظه لحظه ی زندگیم

رو به رو شوم! 

خـــــــدایا از تو سپاس گزارم، که به حرف هایم گوش دادی. شـب به خــیر!  

و خـــیلی دوســــــــــــتـت دارم!

 

آن گاه زمزمه کرد: خــــدایا! با من حــــرف بزن! 

وسینه سرخی آواز خواند؛ 

امـــــا مرد نــــــــشـنید!!

 

پس دوباره گفت: خــــــدایا! با من حرف بزن! 

و آسمان غرش کرد؛ 

امـــــا مردباز هم نــــــــشـنید!!

 

به اطراف نگاهی انداخت و گفت: خـــــدایا! بگذار تا تو را ببینم! 

و ستاره ای در آسمان روشن تر شد و چشمک زد؛ 

امـــــا مرد آن را ندید!!

 

در ناامیدی گریه سر داد و گفت: خـــــــدایا! مـــرا لــمس کن! 

پروانه ای روی شانه هایش نشست؛ 

امــــا او آن را دور کرد!!

 

مرد فریاد زد: به کمکت نیاز دارم!  

و نامه ای دریافت کرد، پر از خبرهای شاد و امیدوار کننده؛ 

 اما او آن را خواند و به کناری انداخت و از آنجا دور شد!!.....  

                                        ***

خـــــــــدا در همین جاست همین نزدیکی هاااااااااا.....

در همین چیزهای به ظاهر ساده و بی اهمیت !!!

نعمت های خــــــــــــــداوند ممکن است، آن طور که منتظرش هستیم

به دستمان نرسد؛

اما خدا هیچ گاه بندگانش را فراموش نمی کند و مهربان تر از مادر، مراقب

آن هاست!!!

و البته در انتخاب راه و زمان کمک به آن ها آزاد!!!!!

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.